بیرون آمدن از نقطه امن
همین الان که در حال نوشتن این مقاله هستم امروز 2اسفند 1401 است ، جالب است رفتاری به شدت تکراری در اطرافیانم میبینم ، حرف های تکراری اما انتظار نتایجی کاملا متفاوت را داشتن آن هم فقط با خواندن جمله حول حالنا الا احسن الحال …..البته خودم هم چند سالیست که متوجه شدم از هنگامی که وارد حرفه کوچینگ به طور اختصاصی شدم اما قبل از آن هم شیوه نگاهم به زندگی با اطرافیانم کاملا متفاوت بود ، همیشه دوست داشتم بدانم افراد موفقی که از نقطه صفر شروع کرده اند چگونه فکر می کنند؟ چگونه موفق شده اند؟
چرا اکثر انسان ها بدنبال تغییر هستند اما تغییر نمی کنند؟
چند وقت پیش در حال خواندن مقاله ای بودم که در آن نوشته بود عقاب بعد از چهل سال خودش را کوه ها میزند پرهایش را خودش میکند و به شدت روز های سختی را طی میکند و بعد از گذشت چن ماه اگر دوام بیاورد مجددا منقار و پر های جدید ش میرویند و او گویی دوباره متولد می شود و مجدا چهل سال دیگر عمر میکند . عقاب تصمیم میگرد آیا حاضر است چندین ماه درد را تحمل کند و بعد از آن پر انرژی و قوی شود یا خیر؟
این سوالی است که هر انسانی در زندگیش در یک سنی یا خواسته یا به طور ناخواسته با آن مواجه میشود .
آیا من میخواهم زندگیم را خودم تغییر دهم؟
آیا من حاضرم بهای بیرون آمدن از این شرایط را بپردازم؟
آیا من عمیقا میخواهم به رویاهایم برسم؟
اگر پاسخ شما مثبت است. در کادر زیر بنویسید دقیقا دوس دارید چه تغییری در زندگیتان رخ دهد؟
در دنیای امروز انسان ها لذت های زود گذر را به لذت های آینده ترجیح میدهند و همه در خانه های قدیمی درون خود که از شدت فرسودگی دیوارهایش پینه بسته به بیرون نگاه میکندد و فقط حسرت میخورند. و تا ابد در حسرت خانه های بزرگ و زیبا می مانند.
چه چیزهایی در نقطه امن انسان ها وجود دارد؟
منطقه امن یا comfort zome در روانشناسی به حالتی از ذهن گفته میشود که شخص در آن هیچ گونه استرس واضطرابی نداشته باشد و عملا از ایجاد کار جدید و بروز هر گونه خلاقیتی جلوگیری کند.
ما هنگامی که در منطقه امن خود که از دوران کودکی از والدین و اطرافیان آموخته ایم قرار میگیریم سعی میکنیم تماما از مسائل و عواملی که برای مغزمان خطر ناک است دوری کنیم یا بهتر است بگویم برای مسائلی که به طور پیش فرض مغز آن را خطر میداند.
کلا انسان در چهار مرحله قرار دارد. فاصله بین منطقه امن که انسان در آن یک زندگی روتین معمولی را دارد بدون هیچ گونه ریسک یا یادگیری مهارت جدیدی یا به چالش کشیدن باورهای قدیمی خود تا منطقه رشد مستلزم عبور از دو مرحله دیگر می باشد: ترس و آموزش شما به محض خارج شدن از ناحیه امنتان وارد ناحیه ترس ها میشوید. من خودم تقریبا از زمانی که به طور جدی متوجه علاقه مندیهایم شدم 7 سال میگذرد اما چهار سال آن را به خاطر ترس عمیقی که همیشه در سرتاسر وجودم ریشه دوانیده بود حاضر نمیشدم پا از منطقه امنم بیرون بگذارم و دقیقا چهار سال از زندگیم رفت . اینها را نمیگویم که نقش قربانی بازی کنم فقط میگوییم که شاید محرکی باشد برای شمایی که درحال مطالعه این خط از این مقاله هستید ….
اقدامک: به سال گذشته خود همین لحظه نگاهی کنید اگر برگردید به آن زمان چه کار جدیدی را آغاز میکنید؟
چه چیزی مانع میشود که آن کاررا انجام ندهید. کارذهن بهانه تراشیست برای انجام ندادن از خودتان بپرسید با انجام ندادن این کار چه موقعیت ها یا فرصت هایی را در آینده از دست میدهم؟
چگونه می شود از منطقه امن خارج شد؟
اولین نکته ای که باید بگوییم این است که شما به محض خروج از ناحیه امن وارد ناحیه ترس هایتان میشوید و جهت خروج از آن لازم است آموزش ببینید و مهارت کسب کنید.
پنج راهکار جهت خروج از ناحیه امن
- روتین روزانه خود را با انجام فعالیت های جدی مثل ورزش کردن، کتاب خواندن، انجام فعالیت هایی که دوست دارید تغییر دهید.
- یک مهارت جدید که شما را به چالش میکشاند و به آن علاقه مند هستید را شروع کنید.
- باورهایتان را به چالش بکشید. آنتونی رابینز میگویید ما ماشین اثبات باورهایمان هستیم. اگر بخواهم بگ.ییم به طور جد مهم ترین نکته جهت بیرون آمدن شما از ناحیه امنات و موفق شدن شما در گرو جایگزین کردن باورهای مفید به جای باورهای محدود کننده ای است که در درونتان وجود دارد. شناخت باورها وبه چالش کشیدن آن ها مستلزم شناخت دقیق خود و صرف زمان طولانی می باشد.
- رژیم غذایی خودتان را تغییر دهید و از غذاهای سالم استفاده کنید.
- ورودی های ذهنتان راکنترل کنید. اخبار، رسانه ها، افراد منفی اطرافتان می توانند به شدت روی شما تاثیر بگذارند.
دیدگاهتان را بنویسید